اعاده حیثیت از بدن
مرور اجرای «باربارا بروویچ و بارتوش سائودان» در فستیوال موسیقی معاصر تهران
نویسنده: کامیار صلواتی
رپرتوار بورویچ و سائودان، به استثنای قطعات نخستینْْاجرایاش که عموماً ساختهای هموطنان نوازندگان بودند، بر نقش «بدن» به مثابه جزیی یکپارچه شده با موسیقی تأکید داشت. یکی از اجراهای معروف قبلی بورویچ، هارلکین اشتوکهازن است که برای کلارینت و رقص نوشته شده؛ اجرایی که در آن صدای پای اجراکننده بدل به بخشی از موسیقی میشود. با این سابقه، توجه او و سائودان به قطعات اینچنینی دور از ذهن به نظر نمیرسید.
تمازکال، که معروفترین قطعهی آهنگسازش آلوارز است، برای دو ماراکا ونوار(صداهای الکتروآکوستیک) نوشته شده است. ماراکا، که نواختناش بیشباهت به «زنگ سرانگشتی» در موسیقی ایران نیست، در دستان نوازنده قرار میگیرد و هنگام اجرا، به جای شکل ساز، حرکات نوازنده دیده میشود. اینجا، فارغ از نحوهی هماهنگی صداهای ضبط شده و اجرای نوازنده و البته سیر نسبتاً گنگ دراماتیک قطعه، نوع بازی و حرکات نوازنده است که به قطعه معنا میدهد؛ معناهایی که میتوانند کاملاً متناقض و متفاوت باشند. در اجرای سائودان اما این وجه تفسیری/بازیگرانهی قطعه کمرنگتر به نظر میرسید. پروتئوس، ساختهی خسوس تورس نیز برای سازهای کوبهای نوشته شده بود؛ سازهایی که بدن (سینه و شکم) بدل به جزیی جدانشدنی و پیوسته از آنها شده بود. نیز این یک توپ نیست، که برای بادیپرکاشن نوشته شده بود، علاوه بر صداهای ضبط شده بر صداهای بدن اجراکننده تکیه داشت.
در این قطعات از بدن، که یکی از ملازمان قدیمی موسیقی اروپایی بوده و از جایی به بعد، با تخصصیتر شدن موسیقی کلاسیک و اجرای آن در سالنهای کنسرت راه خود را از آن جدا کرده است، اعادهی حیثیت شده است. بنابراین، غریب نبود که این قطعات بدنمندانه، ارتباطاتی پررنگ داشتند با سنتهایی غیر از سنت کلاسیک اروپایی، یعنی سنتهایی که همچنان بدن جزیی از اجراهایشان بود، و بنابراین کلیتی ساختند شدیداً چندرگه: تمازکال بر زمین موسیقی آمریکای جنوبی پا سفت کرده بود، پروتئوس اشارههایی به موسیقی اسپانیا داشت، این یک توپ نیست به موسیقیهای مردمپسند و نمایشهای خیابانی رجوع میکرد، و پژواک شمارهی ۶ بر مبنای الهاماتی از موسیقی ژاپن نوشته شده بود.